دو قدم تا رهایی
اگر واقعاً آمادهی تغییر زندگیات هستی، آمادهای که همان آزادیای را داشته باشی که گُم کرده بودی، دو چیزِ دیگر مانده که باید بدانی.
۱- کاری را که اکنون درحالِ انجامش هستی رها کن.
ساده است، درسته؟ به چیزهایی دقّت کن که ریشه و اساس مشکلاتت هستند، عادتهایی که تو را در این شرایطِ فعلی قرار دادهاند.
اگر کاری انجام نمیدهی، به این دلیل است که همیشه روی کاناپه لَم دادهای، برای ساعتها گرمِ تماشای نتفلیکس هستی یا جذبِ غذاهای شعبهی محلیِ دانکین دوناتز شدهای؛ از همهی اینها دست بَردار! نَه واقعاً تمامش کن، همینحالا. الآن!
به دلایل نتوانستن که برای خود میآوری گوش نده. «برنامهها خیلی خوبن، ولی من بعد از کار خیلی خستهام» یا «من برای ادامهدادن به کمی استراحت نیاز دارم.»
اگر نمیتوانی تماشای طولانی مدّتِ تلویزیون را کنار بگذاری، کاملاً مشخص است که هیچ قصدی برای تغییرِ زندگیات نداری. این یک کارِ اساساً مزَخرف است. این حداقل کاریست که میتوانی انجام بدهی، با خودت صادق باش.
خب، بالاخره کدامیک را انتخاب میکنی؟ نتفلیکس یا شغلی با حقوقِ بهتر؟ شیرینی دونات یا یک هیکلِ خوب که به آن افتخار کنی؟ بازیهای ویدئویی یا یک رابطهی عاشقانه؟
اگر هر روز بیرون غذا میخوری و احساس میکنی شبیهِ آدمهای لاابالی هستی، پس چرا به این کار ادامه میدهی؟!
هر زمانی که با خودت فکر میکنی «نمیتوانی» عادتهایت را کنار بگذاری، فقط یک بهانهی دیگر پیدا کردهای. تو میتوانی، میتوانی و خواهی توانست. دیگر به خودت رشوه نده! اجازه نده شرایطِ درونیات بر کیفیتِ زندگیات تأثیر بگذارد. سکّانِ زندگیات را بهدست بگیر.
اگر میخواهی طوری ادامه بدهی که سکانِ زندگیات را بهدستِ احساساتت بسپاری، تنها چیزی که برایت میماند افسوس و پشیمانی خواهد بود. تو بالاخره با این دیدگاه زندگی خواهی کرد، وقتی در بسترِ مرگ هستی، به این فکر میکنی که «چه میشد اگر؟» من اصلاً منظورم این نیست که احساسات و عواطفِ تو مهم نیست؛ نمیخواهم تو را تبدیل به یک رباتِ خشک و بیروح کنم. منظورم این است که باید به این تجربهها اهمیتِ کمتری بدهی و بَراساسِ چیزی عمل کنی که بیشترین تفاوت را در زندگیات ایجاد میکند.
یکی از بهانههای رایجی که خودِمان را با آن گول میزنیم این است: «من خیلی دلم میخواهد زندگیام را تغییر بدهم امّا...» درحالیکه ساعتها تلویزیون تماشا میکنیم، غذاهای مزخرف میخوریم، در فیسبوک و جاهای مشابه دنبالِ دیگران راه میافتیم. با خودت روراست باش.
تو نمیخواهی تغییر کنی! اگر میخواستی، تا الآن تغییر کرده بودی! باید به خودت جواب پس بدهی.
نگاهی طولانی و دقیق به زندگیات بینداز. با خودت روراست باش، رفتارهایی را ببین که مانع پیشرفتت شدند. تو باید هر ساعت از زندگیات را برای تحققبخشیدن به دلایلِ خودت صرف کنی، نَه بهانههایت. تو متفاوتتر از هیچکسِ دیگر نیستی. تو یک آدمِ مزخرفِ متفاوت نیستی که به قوانینی متفاوت از دیگران نیاز داشته باشی.
تو باید انتخاب کنی، همینحالا! تو هرگز نمیتوانی زندگیات را تغییر دهی مگر اینکه این داستانها را تمام کنی. هیچ بهانهای نداشته باش.
۲- قدم بَردار تا بهجلو حرکت کنی
بازهم تکرار میکنم، کاملاً مستقیم، درست است؟ تغییرِ زندگی فقط با انجامندادنِ یک سری از کارها ایجاد نمیشود. تو باید واردِ عمل شوی و عادتهای درست و کارسازی برای خود ایجاد کنی تا در مسیرِ درست قرار بگیری.
اگر دنبال شغلِ جدیدی هستی، برو بیرون و برای آن درخواست بده. از شغلِ قبل بیرون بیا و ارتباطهای شغلی برقرار کن. دستهبندیها را جستوجو کن، با دوستانت مشورت کن و دنبالِ منابع باش.
نَه، منظورم این است که واقعاً اینها را انجام بده. نگو انجامش خواهم داد و بعد پشتِگوش بیندازی. بیخودی به خودت انگیزه نده و به فردا موکولش نکن.
تو همانی که انجام میدهی، نَه چیزی که میگویی انجام خواهی داد.
«کارل گوستاویونگ»
دربارهی چیزهایی که میخواهی بهدست آوری خوب ارزیابی کن که به چه نتیجهای میخواهی برسی؟ برای بهدست آوردنش چه باید بکنی؟ قدم بعدیات را مشخص کن و خودت را لحظهلحظه درقبالِ این قدمها مسئول بدان.
این دو قدم، توقف و شروع، بهطورِ طبیعی بههم مرتبط هستند؛ چون از لحاظِ روانشناختی، تَرکِ هرچیزی بهیکباره بسیار سخت و جانکاه است. مخصوصاً وقتی عادتی معتادگونه باشد که از لحاظِ شیمیایی ذهنِمان را تحتِتأثیر قرار دهد، مثلِ غذا، رابطهی عاشقانه یا مواد مخدّر یا حتّی بازیهای ویدئویی.
ترککردنِ عادتهای بد کمکی نمیکند، مگر اینکه آن را با چیزِ دیگری جایگزین کنی، چیزی که واقعاً به نفعِ تو باشد و نمونهای از همان زندگیِ جدیدی باشد که میخواهی داشته باشی. این حرفها دربارهی جایگزینکردن منظم و حسابشدهی عادتهای قدیمی با عادتهای جدید است، ساختنِ یک زندگیِ جدید برای خودت؛ همان زندگیای که همیشه آرزویش را داشتی.
تو باید عادتها و رفتارهای بد را پاک کنی تا فضا برای عادتهای خوب فراهم شود. در غیرِ اینصورت هرگز شواهدِ کافی برای زندگی جدید نخواهی داشت. تو باید مدارکِ جدیدی برای زندگیِ جدیدت جمع کنی؛ مورد به مورد. این فرایند باید جامع و مصمم باشد، وگرنه همیشه عقب خواهی ماند و در سفرت برای تغییر خیلی کُند پیش خواهی رفت؛ و این وزنِ جانکاه را تحمل خواهی کرد.
تماشای تلویزیون، دریایی از کتابهای خودیاری که خواندهای و هیچ کاری را با آنها پیش نبردهای، پُرخوری، روی مبل لَمدادن و تعلل را کنار بگذار. آنها را با رفتن به کلاسِ رقص، باشگاههای کتابخوانی، بهاندازه غذاخوردن، دوچرخهسواری و حرفزدن دربارهی خودت... هرچیزی دیگری جایگزین کن!
به حمایت نیاز داری؟ برای خودت یک مربی و راهنمای خوب پیدا کن؛ بهترین کسی که میتواند به تو کمک کند. اگر مشکلِ پولی داری، به برنامهی آی سیصدوشصتوپنجِ من ملحق شو؛ که یک دورهی دوازدهماههی توامندسازی شخصیست. این برنامه روی وبسایت من هست و میتوانی با روزی یک دلار در آن شرکت کنی، فقط یک دلار! مثل اینکه گفته بودم هیچ بهانهای نیار!!