فصلِ هشتم - بخشِ چهارم

دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی · 1402/9/15 21:37 · خواندن 2 دقیقه

من منتظرِ اتّفاقِ خاصی نیستم و هر اتّفاقی را می‌پذیرم

زندگی، رژه نیست؛ بلکه یک ❤️رقص❤️است

ذهنِ ما فرایندهای فکریِ غیرارادی دارد که ما حتّی از جریانِ آنها بی‌اطلاعیم، انتظارها یکی از آنهاست، البته که یکی از مهم‌ترین‌ها محسوب می‌شود.

حقیقتی بی‌رحم درباره‌ی نحوه‌ی کارکرد مغز وجود دارد.

همه‌ی ما دوست داریم باور کنیم که «اختیار» داریم. این یکی از همان مفاهیمی‌ست که به انسان‌بودنِ ما اشاره دارد. منظورم این است بیا صادق باشیم. اگر ما اختیار نداشته باشیم، دیگر چه کوفتی داریم؟!

ما برای این عقیده، ارزش قائلیم که آزادانه کاری را که دوست داریم انجام دهیم و زمانِ انجامش را انتخاب کنیم. می‌خواهیم احساس کنیم که سرنوشتِ‌مان در دست‌های خودِمان است و آن را به‌اختیارِ خودمان شکل می‌دهیم.

امّا وقتی مغز ما با این فرایندهای فکری غیرارادی و خودکار، تحتِ سلطه قرار می‌گیرد، دیگر چه اختیاری داریم؟ بیشترِ مردم می‌گویند ما اختیاری نداریم. به من گوش کن، ببین چقدر اختیار داری، تمام کارهای لعنتی را که نباید انجام دهی! کنار بگذار و تمامِ کارهایی را که می‌دانی باید انجام دهی شروع کن، تمامش را.

حالا دیگر این کاجرای اختیار خیلی آسان نیست، هست؟!

هیچ انسانی آزاد نیست؛ مگر آنکه اختیارِ خودش را داشته باشد.

«اِپیکتتوس»

همان‌طور که در بخش‌های مختلف این کتاب گفته‌ام، حتّی اگر تصوّر کنی تصمیمی را آگاهانه اتخاذ کرده‌ای، بازهم مجموعه‌ای از فرایندهای فکری ناخودآگاه و غیرارادی وجود دارد که به گرفتنِ آن تصمیم منتهی می‌شود؛ چیزهایی که تو حتّی نمی‌بینی و درقبالِ‌شان آگاهی نداری.

مردم، بیشتر از چیزی که ما فکر می‌کنیم، غیرمنطقی و غیرعقلانی هستند. در بیشترِ موارد، ضمیرِ ناخودآگاهِ ما عروسک‌گردانی‌ست که نخ‌ها را بالا و پایین می‌برد.

خوشبختانه، تو می‌توانی آزادی‌ات را برای تصمیم‌گیری بازپس گیری؛ و این اتّفاق با فهمیدنِ روشِ کارکردِ مغزت؛ و نحوه‌ی کارکردِ ذهنت؛ و تواناییِ استفاده از آن اطلاعات، برای انتخابِ آگاهانه‌ی چیزی دیگر امکان‌پذیر خواهد بود. برای آگاهانه کردنِ چیزی که اکنون ناآگاهانه است.

انتظارها فقط قسمتی از این ماجراست.