جمع‌آوری ایده‌ها: صندوقِ پیشنهاداتِ مغز

دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی · 1402/9/22 19:02 · خواندن 3 دقیقه

وقتی شروع به نوشتنِ اهدافِ‌تان کنید، مغزِتان به‌صورتِ اتوماتیک ابزارِ مورد نیاز را برایِ‌تان مهیّا می‌کند. چیزهایی مثلِ ایده‌های ابتکاری و نیروبخش برای برنامه‌ریزی و شرح و بسطِ آرزوهای شما را به‌صورتِ رایگان فراهم می‌کند؛ و پیشِ پایتان می‌گذارد. خب، تا این‌جا شرایط بد نیست، امّا گاهی هم ممکن است شرایط ناخوشایند شوند؟ اگر بهترین نقشه‌ها و ایده‌ها در ذهنِ‌تان باشد؛ و شما آن‌ها را ننویسید، به‌خاطر فرّاربودن، در ذهنِ‌تان نمی‌ماند و فراموش می‌شود.

امواجِ دریافت‌ها و روشن‌بینی‌ها به‌سرعت می‌آیند و می‌روند.

همه‌ی شما داستانِ «آلیس در سرزمینِ عجایب» را خوانده‌اید، پادشاه می‌گوید: «وحشتِ آن لحظه را هرگز فراموش نخواهم کرد.»؛ و ملکه بلافاصله جواب می‌دهد: «چرا راحت فراموش می‌کنی، مگر این‌که در جایی آن را ثبت کنی».

من به شما پیشنهاد می‌کنم که حتماً یک دفترچه‌ی کوچک بخرید و همیشه به‌همراه داشته باشید؛ تا به‌محضِ این‌که ایده‌ای به ذهنِ‌تان خطور کرد آن را ثبت کنید. در شرکت‌های بزرگ، صندوق‌های دریافتِ پیشنهادات و نظرات وجود دارد، که کارمندان را ترغیب می‌کند، تا پیشنهاداتِ‌شان را در آن بیندازند. دفترچه‌ی همراه شما هم شبیه همین صندوق‌هاست؛ البته با این تفاوت که کارمند شما مغزِ‌تان است و به‌محضِ این‌که ایده‌ای را پیدا می‌کند باید در آن ثبت کند.

همین دفترچه‌های کوچک (سکّان)، بهترین وسیله‌هایی هستند که باید به‌همراه داشته باشید.

یاد جمله‌ای از دوست نزدیکم «نانسی» افتادم که وقتی می‌خواست در تگزاس خانه بسازد همیشه می‌گفت: «بدون داشتنِ دفترچه‌ی یادداشت نمی‌توان خانه ساخت».

«دفترِ سکّان» دفترچه‌ای است که در دریانوردی کاربرد دارد. اریک شوهرِ نانسی یک ملوانِ بازنشسته است. در دوره‌ای از زندگی، در یک کشتیِ بادبانیِ چهل‌ویک فوتی زندگی می‌کرد، نیروی دریایی برای ثبتِ اتّفاقات از یک دفترِ بزرگِ سبز رنگ در اتاقِ سکّان‌دارِ کشتی استفاده می‌کند؛ و دفترچه‌های کوچک‌تری هم هست که همه‌ی افسران، ملوانان و خدمه یکی دارند تا جزئیاتِ وقایع را در آن ثبت کنند؛ وجود این دفترچه‌ها یعنی ثبتِ جزئیاتِ اطرافِ کشتی.

اوّلین پیمانکاری که ناسی در تگزاس با او کار می‌کرد، کسی بود که اصلاً به قول‌هایش وفا نمی‌کرد؛ و ناسی را خیلی ناراحت و عصبانی می‌کرد، تا این‌که راهِ‌حل پیدا شد. او نیاز به یک دفترچه‌ی یادداشت داشت تا جزئیات را بنویسد.

نانسی دفترچه‌ای را به او داد و در کمالِ‌تعجب دید که عملکردش بهتر شده است. او می‌گوید: «از آن به بعد شعارِ «بدونِ دفترچه نمی‌توان خانه ساخت» سَرلوحه‌ی کارِ من شد. ضروریات و پیشنهادات را در آن ثبت می‌کنم. هر موقع هدفی را دنبال می‌کنم، یا رؤیایی در ذهنم شکل می‌گیرد یک دفترچه‌ی سکّان مخصوص به آن پروژه اختصاص می‌دهم؛ و همیشه آن را همراه دارم. هر وقت هم که دفترچه‌ای را به پروژه‌ای اختصاص می‌دهم، جمله‌ی معروفِ نانسی را در آن می‌نویسم».

بدونِ داشتنِ دفترچه‌ی سکّان نمی‌توان خانه ساخت.

اگرچه در دفترچه‌ی سکّان کارهایی که باید انجام بدهم یا تماس‌هایی که باید بگیرم را ثبت می‌کنم، امّا کاربردش خیلی بیشتر از این‌هاست.

همیشه همراه داشتنِ یک وسیله برای ثبتِ افکار و ایده‌ها، خودبه‌خود پیامی را برای مغز می‌فرستد که «من آماده‌ام تا حرف‌هایت را بشنوم».

همراه داشتن یک دفترچه به‌معنایِ احترام‌گذاشتن به ایده‌هایی است که به ذهنِ شما خطور می‌کند، وقتی شما این کار را می‌کنید، بخشی از ذهنِ‌تان که این ایده‌ها را ارائه می‌کند، از این احترام و توجه به‌وجد می‌آید؛ و در کمالِ‌رضایت و خوشحالی ایده‌هایش را برایِ‌تان می‌فرستد؛ و شما به بستری گرم و نرم که پذیرای ایده‌های نو و تازه است، تبدیل می‌شوید و با دیدنِ چنین شرایطی، تخیّلِ‌تان هم به پرواز درمی‌آید.