فصلِ دوّم: من بی‌نهایت مشتاقم - بخشِ هفتم

دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی · 1402/9/9 16:20 · خواندن 2 دقیقه

پرچمت را بالا بِبَر

وقتی با این دید به دنیا نگاه کنی که مشتاقی چه چیزی را دنبال کنی و چه چیزی را نَه، به‌جای آنکه به این فکر کنی که چه چیزی می‌خواهی و چه چیزی را نمی‌خواهی، مسائل برایت شفاف‌تر به‌نظر خواهند رسید.

به‌جای اینکه افسوس داشته‌های دیگران را بخوری، بهتر است روی چیزهایی تمرکز کنی که برای خودت و زندگی‌ات مهم و ارزشمند است. حتماً متوجه خواهی شد که اگر فقط یک بار حسادت، حرص و آرزو را با اشتیاق به نغییرِ زندگی‌ات به‌سمتِ بهترشدن، جایگزین کنی، پیرامونت شکلِ بهتری خواهد گرفت.

وقتی می‌فهمیم مشتاقِ چه کاری هستیم، کنترلِ افکار و احساساتِ ناخودآگاهی را به‌دست خواهیم گرفت که پیش از این، ما را از مسیری که می‌خواستیم طی کنیم، دور می‌کردند. تو توانایی ساختنِ خودتِ واقعی‌ات را داری، البته نَه از روی برخی نواقصِ ناخودآگاهی که از گذشته در درونت ته‌نشین شده اند، بلکه هم از خودِ آگاه و شناختی‌ات و هم از قدرتِ نفوذ در نیمِ دیگرِ خودت. اشتیاقْ یک حقیقتِ محض است، یک زیبایی واقعی که فقط تو می‌توانی خلقش کنی. دیگر این افکارِ معیوب مثلِ «من یک شکست‌خورده هستم چون میلیونر نیستیم» یا «من خیلی تنبلم چون هیکلم اصلاً مناسب نیست» قدرتی نخواهند داشت، تا کاری کنند حس کنی یک تفاله‌ای، چون تصمیمِ اوّل و آخر با خودت است. وقتی موانعِ زندگی‌ات را با بَرچسبِ «اشتیاق» و «بی‌میلی» علامت‌گذاری کنی، به‌جای آنکه خودت را با افکار و عقایدِ منفی خفه کنی و شرایطت را دستِ‌کم بگیری، می‌توانی از موانعِ خودخواسته‌ای که واقعاً تو را از پیشرفت بازمی‌دارند، به‌خوبی عبور کنی. می‌توانی به دروغ‌بودنِ حواس‌پرتیِ خودگویی‌های ذهنی و هیجانات پی ببری.

تو متوجه خواهی شد که وقتی برای انجام کاری مشتاق هستی، دیگر هیچ چیز اهمیت ندارد. تو از کاری که حقیقتاً دوستش داری، طفره نخواهی رفت. تو مسئولیت‌هایی را که درقبالِ آن داری نادیده نخواهی گرفت؛ چون برای انجامِ‌شان حسِ اشتیاقِ عمیق در وجودت موج خواهد زد.

نیروی حیاتیِ خواستن و ظرفیتِ بدیع و نامتناهی، مرحله‌ای که آینده‌ی نو از آن طلوع می‌کند و «توی» جدیدی متولد می‌شود. بله! این اشتیاق است.

از خودت بارها و بارها بپرس: «آیا مشتاقم؟» نخستین چیزی که وقتی صبح بیدار می‌شوی، تا آخرین چیزی که شب هنگامِ خواب، یا در زمانِ رانندگی یا هنگامِ دوش گرفتن می‌شنوی باید این سؤال باشد: «آیا مشتاقم؟»؛ بپرس، بپرس و بپرس تا طنینِ «بله» را به‌وضوح در ضمیرت بشنوی. من بی‌نهایت مشتاقم.

دوباره از تو می‌پرسم: «مشتاقی؟!»