فصلِ هفتم: من مصمم هستم - بخشِ دوّم

دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی · 1402/9/13 22:27 · خواندن 2 دقیقه

مصمم باش

هر زمان که در تلاش هستی تا به چیزی دست پیدا کنی، برخلافِ جریانِ حاضرِ زندگی در حرکت هستی. اغلب عقایدِ مردم دوروبَرت به‌گونه‌ای است که سعی دارند تو را از هدفت دور کنند.

آنها می‌گویند تو نمی‌توانی، تو در اشتباهی، غیرممکن است، تو حتماً شکست می‌خوری. هرچه تلاشت منحصربه‌فردتر باشد، فشارهای مخالف بیشتر خواهد بود. چرا؟ خب به این دلیل که افرادی که در زندگی‌ات حضور دارند، اغلب از تو شخصیتِ مشخصی را سراغ دارند. پس وقتی تلاش می‌کنی تا آن کالبد همیشگی را بشکافی، این فقط دنیای خودت نیست که به‌هم می‌ریزد، بلکه دیگران را هم آشفته می‌کند.

و موضوعِ بعدی اینکه این مقاومت در راه رسیدن به هدف فقط از سویِ دیگران ناشی نمی‌شود؛ ذهنِ خودت هم هست که گاهی مقاومت می‌کند. هم افکار آگاهانه و هم افکار ناشی از ضمیرِ ناخودآگاهت می‌تواند درست در مسیرِ رسیدنِ به رؤیاها، مانع سرختی باشند.

این افکار می‌توانند کاملاً و صراحتاً منفی باشند، مثلِ «این غیرممکنه، چرا داری زورِ بی‌خود می‌زنی؟» یا شاید کمی زیرکانه‌تر، مثلِ «بهتر نیست به‌جایِ اینکه صبحِ زود از جات بلند شی و بری اداره، بگیری بخوابی؟» یا «اون بازی که توی گوشی داری از کارکردن خیلی لذّت‌بخش‌تره.»

تو می‌توانستی بر این مخالفت‌ها و آشفتگی‌ها غلبه کنی، البته در فصلِ آخر درباره‌اش صحبت کردم؛ امّا زمان‌هایی در این حرکت پیش می‌آید که تو مسیرت را گُم می‌کنی. در یکنواختی‌های روزانه قفل می‌شوی؛ طوری‌که به‌کلّی راهت را گُم می‌کنی و از جنگلی سَر درمی‌آوری که باید پیچ‌وخمی طولانی را بدونِ نقشه، آب و راهنما طی کنی.

آیا در مسیرِ درستی در حرکت هستی؟ چه مدّت است که به مسیرت ادامه می‌دهی؟ چقدر از این مسیر باقی مانده است؟ شاید از این‌طرف باشد. نَه صبر کن، شاید آن‌طرف باشد.

و زمانی‌که با موانعی بَرخورد می‌کنی، کلِ سفرت را زیرِ سؤال می‌بری. شاید حتّی زمانِ برگشتن باشد.

در این لحظه از مان و مکان، وقتی نمی‌دانی برنده‌ای یا بازنده، چقدر از مسیر را طی کرده‌ای یا چقدر از آن باقی مانده، تنها یک راه وجود دارد و آن این است که به راهت ادامه دهی.

این همان عزم و اراده است. نیروی پیش‌برنده برای ادامه‌ی حرکت، حرکت و حرکت، بدونِ توجه به اتّفاق‌های پیشِ رو.

مهم نیست که حسش را نداشته باشیم، مهم نیست که در چنگالِ شک و دودِلی گیر افتاده باشیم.

این یک قانون است: عزم و اراده‌ی واقعی فقط زمانی ظهور می‌کند که تنها کاری که از دستت بربیاید این باشد که عزم و اراده داشته باشی! زمانی‌که تمامِ اینها از دست بروند و تمام امیدها و شواهدِ موفقیت ناپدید شوند، این عزم و اراده است که مانندِ نیروی جادویی تو را به حرکت وامی‌دارد.