بخشِ پنجم

هویت خودت را از افکارت مجزا کن

«من حاصلِ افکارم نیستم، بلکه نتیجه‌ی اعمالم هستم.»

این جدیدترین جمله‌ی تأکیدیِ توست. عبارتی که همه‌ی حرف‌هایم را در خود دارد.

ادامه بده و امتحانش کن. «من حاصلِ افکارم نیستم، نتیجه‌ی اعمالم هستم.»

تو همان فکرهایی نیستی که در سر داری. آنها فقط دسته‌ای از چیزهای اتّفاقی‌ست که از ذهنت فرار می‌کند. تو بَر خیلی از آنها کنترلی نداری.

در نهایت، همه‌ی ما دوست داریم که افکاری بهتر و مثبت‌تر داشته باشیم، امّا اگر سَرِ جایت بنشینی و حرکت نکنی که هیچ اتّفاقی رُخ نمی‌دهد.

زمانی‌که ما بدن و مغزِمان را به چالش می‌کشیم، وقتی تجربه می‌کنیم، وقتی با ترس روبه‌رو می‌شویم، وقتی به نتیجه می‌رسیم و حتّی وقتی شکست می‌خوریم، دقیقاً همین موقع، ما کسی را که هستیم تغییر می‌دهیم.

تو می‌توانستی باهوش‌ترین فردِ کره‌ی زمین باشی، امّا اگر حرکت نکنی، هیچ فایده‌ای ندارد.

دفعه‌ی بعد که «حسش نبود» کاری را انجام دهی، وقتی حس رفتن به سَرِ کار یا انجامِ حرکتی مهم برای زندگی‌ات را نداشتی، وقتی برای یک شروع، به خودت شک کردی، تمامِ این حرف‌ها را به‌یاد بیاور.

همه‌ی این فکرهای منفی را فراموش کن؛ فقط اوّلین قدم را بردار و سپس قدمِ بعدی و بعدی را...

تو افکارت نیستی؛ تو همان اعمالت هستی. تو افکارت نیستی...