فصلِ سوّم: من برای پیروزی بی‌تابم - بخشِ سوّم

دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی دکتر نوید گلپایگانی · 1402/9/10 14:41 · خواندن 3 دقیقه

محدوده‌ی خودت را تعیین کن

دکتر بروس لیپتون، دانشمندِ مشهور دی‌ان‌ای و سلول‌های بنیادی، در تحقیقاتش به این نکته پی بُرد که نودوپنج درصدِ فعالیت‌های روزانه‌ی ما، با ضمیرِ ناخودآگاهِ‌مان کنترل و هدایت می‌شود. لحظه‌ای به این موضوع فکر کن. یعنی تنها بخشِ بسیار بسیار جزئی از تمامِ کارهایی که انجام می‌دهی، یا تمام حرف‌هایی که می‌زنی، از روی خواست و اراده‌ی خودت است.

به همه‌ی آن زمان‌هایی فکر کن که در حالِ انجامِ کاری، زمان از دستت در رفته بود، تا خانه رانندگی کردی و نمی‌توانستی حتّی چیزی ساده از این مسیری را که رانندگی کردی به‌یاد بیاوری؛ و یا فراموش کردی که امروز، کدام روزِ هفته است. اغلبِ اوقات، کلاً روی دورِ خودکار و تکرار هستی، و بدونِ روح و کاملاً مکانیکی راهت را در زمینِ گِل‌آلودِ زندگی حفر می‌کنی.

مسیری که در زندگیِ دنبال می‌کنی، همانی‌ست که عمیق‌ترین و ناخودآگاه‌ترین افکارت به تو دیکته کرده است. ذهنت دائماً تو را در میان مسیر به‌جلو می‌راند، چه این همان مسیر باشد که آگاهانه انتخابش کرده‌ای و چه نباشد.

نمی‌توانی تصوّر کنی که درآمدت زیاد می‌شود، نمی‌توانی تصور کنی که وزنت را کم خواهی کرد. آیا توجه کرده‌ای که عقاید و افکارِ ناخودآگاه و پنهان درباره‌ی درآمد و وزنت ممکن است اِعمالِ رفتارِ تو درقبالِ این موضوعات را موردِ هدایت خود قرار دهد؟ تو به‌طورِ خودکار با خودِ درونت در ارتباطی، دقیقاً همان‌طور که عضو یک کلاسِ مباحثِ اقتصادی هستی، یا هر شرایط جسمی‌ای که داری؛ و اَعمال و رفتارت به‌گونه‌ای اقدام می‌کنند که تو را در شرایطِ مناسب حفظ کنند، درست همان‌جایی که با خودِ درونت بیشترین قرابت و آشنایی را داری.

می‌خواهم بگویم ما در محدوده‌ها و دنیاهایی که برای خود خَلق می‌کنیم بَرنده هستیم. باید بگویی که هر سال سی‌هزار دلار درآمد کسب می‌کنم. این یعنی برای خودت حوزه‌ای تعیین کرده‌ای. تمامِ برنامه‌ریزی‌ها، استراتژی‌ها و اندیشه‌ای که برای به‌دست آوردنِ پول صرف می‌کنی، آن حوزه و محدوده را در بَرمی‌گیرد.

چه باور داشته باشی یا نداشته باشی، درآوردنِ شصت‌هزار دلار سخت‌تر از سی‌هزار دلار نیست. فقط باید به آن فکر کنی، امّا قطعی هم نیست. چه ساعتی بیست‌وپنج دلار درآمد داشته باشی، چه پنجاه دلار، چهل ساعت کار، همچنان همان چهل ساعت است. درحالی‌که خیلی مهم است که هویتی را که هنگامِ کارکردن داری شناسایی کنی، هویتی که به تو ثابت می‌کند آیا فردی با بهره‌وری بالا هستی یا صرفاً مشغولی، البته گاهی اوقات این، مسئله‌ی تغییرِ حوزه است. چطور می‌توان این کار را عملی کرد؟ ابتدا باید روش‌هایی را کشف و درک کنی که خودت را محدود کرده‌ای. «قطعیاتی» که درحالِ‌حاضر هیچ آگاهی‌ای درقابلِ آنها نداری. به‌طورِ خلاصه، نتیجه‌گیری‌هایی که درباره‌ی خودت، دیگران؛ و خودِ زندگی به ذهنت خطور کرده است. این نتیجه‌گیری‌ها توانایی‌هایت را محدود می‌کند. تو فقط بعد از پشتِ‌سرگذاشتنِ این نتیجه‌گیری‌ها و تجربه‌ی زندگی‌ای ورای موجودیتِ فعلی‌ات می‌توانی قدرتِ این پدیده را درک کنی.

درحالی‌که من قدردان این موضوع هستم که بی‌نهایت دیدگاهی ساده‌انگارانه به زندگی دارم، اما همین، دیدگاهی‌ست که می‌تواند چشم تو را به تمامِ دنیاهایی که به آنها تعلق داری، باز کند، اگرچه این بحث مربوط به زمانِ دیگری‌ست. در این مثال، این نکته را در نظر بگیر که زندگی‌ات به حوزه‌های مشخصی تقسیم شود که تو به آنها تعلق داری و در آنها یک برنده محسوب می‌شوی.

نکته اینجاست که تو در هر حوزه و محدوده‌ای که نقشی داشته باشی، برنده هستی. تو برای پیروزی در آن حوزه، بی‌تابی. چیزی که تو را به جنب‌وجوش وادارد تا از آن حوزه خارج شوی، نیاز به تغییراتِ اساسی در روندِ فعل و انفعالاتِ ناخودآگاهِ ذهنی تو دارد.