فصلِ دوّم: من بینهایت مشتاقم - بخشِ سوّم

وقتی درها به رویت بسته است
در خیلی از موارد، بهترین پاسخی که میتوانم بدهم این است: شاید حقیقتاً بیمیلی.
گاهی اظهارِ بیمیلی، به همان اندازهی بیانِ مشتاقبودن میتواند قدرتمند و تأثیرگذار باشد.
آیا دوست داری با بدنی مریض زندگی کنی؟ نَه. آیا مایلی به آن زندگی ادامه دهی که دائماً منتظرِ حقوقِ ماهیانه باشی؟ نَه. آیا دوست داری رابطههایی ناپایدار و ناموفق را تحمل کنی؟ نَه.
من بینهایت مشتاقم!!
بیمیلیْ عزم و تصمیم را شعلهور میکند. بیمیلیْ دسترسی به نگرشی قاطع و فوری به شرایطی را فراهم میکند که در آن هستی. بیمیلیْ خط قرمز میکِشد که دیگر میلی نداری تا از آن رد شوی.
همین بیمیلیْ به ادامهدادنِ شرایطِ سادهی موجود، با احساساتی ارضانشده و آرزوهایی محققنشده است که تو را ملزم به تلاش برای تغییر خواهد کرد. فقط وقتی برای تحملِ دریوریها بیمیل باشی، روی پایت میایستی و شروع به حرکت میکنی. در این مواقع، هیچ انگیزهای برای تغییر، قویتر از حسِ بیمیلی برای تحملِ این شرایط نیست. کدامیک از اینها برای زندگیِ تو مفیدتر هستند؟ من بینهایت مشتاقم یا من بیمیلم؟ آیا متوجه شدهای که بیمیلی هم میتواند به همان اندازهی مشتاق بودن، قدرتمند باشد؟
با توجه به شرایطی که داریم، بعضی از ما با گفتنِ «من مشتاقم» بیشتر انرژی میگیریم، درحالیکه بیانِ جملهی «من بیمیلم» نیز به دیگران قدرت و عزمِ بیشتری میدهد. تو باید با توجه به موقعیتی که در آن هستی، بدانی کدامیک میتواند انگیزهی بیشتری به تو بدهد یا بهتر بگویم، خون به رگهایت تزریق کند.
تو جزو هرکدام از دستههایی که گفتم باشی، نهتنها میتوانی بیانِ مخصوص به خودت را داشته باشی، بلکه میتوانی مسیری را که میخواهی از آن به مشکلت نزدیک شوی مجدداً بررسی کنی.
برای مثال، آیا مایلی که یک شغلِ جدید پیدا کنی؟
«بله، من مشتاقم.»
آیا دوست داری شغلی را که از آن متنفری ادامه دهی؟
«نَه، مایل نیستم.»
هر دو جمله میتواند کاملاً مؤثر باشد. این بستگی به خودت دارد که کدامیک را برای شخصیتت و موقعیتی که در آن هستی، انتخاب کنی. حالا بگو کدامیک برای تو مناسبتر است؟