فصلِ اوّل: شروعِ کار - بخشِ هفتم

نحوهی استفاده از این کتاب
در این کتاب دستچینی از اظهارنظرهای شخصی دربارهی اختیارداشتن، زندگیبخشیدن، متعالیبودن و جسارتداشتن جمع کردهام تا با عمل به آنها، در زندگیات هر روز بهتر و بهتر شوی.
همچنین صحبتها و گفتارهایی از فلاسفه، شخصیتهای مهمِ تاریخی؛ و نکتههایی از یافتههای علمی هم در این کتاب خواهی یافت، که همهی آنها به نگرشم پَروبال میدهند. درحالیکه همهی این موارد خوب و عالی هستند، تنها راهِ مطالعه و تعامل با این کتاب این است که آن را در خلوتِ خودت جستوجو کنی؛ و گفتههایم را امتحان کنی. برای اندیشیدن، اندیشیدن به خود و تجربه کردنِ آن، وقت بگذار. هیچ دانش و حکمتی بالاتر از دانشی که خودت آن را تجربه کرده باشی نیست.
اگر صفحههای پیشِ رو را بهجایِ چیزی شبیهِ ارزیابی محتوا، تجربههای شخصی ببینی، قطعاً اساسیترین تمریناتِ لازم برای سبکِ زندگی را تجربه خواهی کرد، که تابهحال با آن مواجه شدهای. بعضی از این تمرینات، اعصابت را خُرد میکنند، کفریات میکنند؛ و ممکن است حتّی تو را ازکورهبهدر کنند. چیزی نیست! بَر اعصابت مسلّط باش و به خواندن ادامه بده. مانندِ یک فیلمِ خوب، نتیجه در انتها مشخص خواهد شد!
اگر خیلی زودرنجی، همین الان از خواندن دست بکش، کتاب را به کسی که در زندگیات هست و فکر میکنی شاید بهدردش بخورد، هدیه بده. (این وبلاگ را هم به او معرفی کن!) و خدانگهدار.
امیدوارم این کتاب به تو در درکِ قدرت و پیچیدگیِ خودگوییهای ذهنی و نحوهی استفاده از آن برای بهتر شدن در زندگیات، کمک کند. اصلاً قصد ندارم قدرتِ سازندگی و تخریبِ زبان را زیرورو کنم، امّا در این بین، تو متوجه این موضوع خواهی شد که تجربههای زندگیات از همین مکالمهها و افکار روزانهات شکل گرفته است.
این متن تو را ملزم به تفکر خواهد کرد تا زبان و احساساتت را در حالتی هوشیارانه؛ و با آگاهی به زندگیِ روزمرهات مرتبط کنی؛ و زمانی که ارتباطِ جادویی میانِ طرزِ حرفزدن و چگونگیِ اندیشیدنت را پیدا کردی، تصویرِ کاملی از زندگی را بررسی خواهی کرد که به تو عرضه کردهاند.
توصیهام به تو این است که کتاب را با نکتهبرداری یا با استفاده از یک مارکِر بخوانی؛ و هرجا جملهای، ذهنت را درگیر کرد آن را برجسته و پُررنگ کن. همانطور که قبلاً گفتم، من این کتاب را طوری نوشتهام که برای بیشترِ افراد خواندنی و مفید باشد. هر فصل، اگرچه بخشی از کل کتاب محسوب میشود، لیکن داستانِ خود را دارد و تو باید هر اندازه که مایلی، در آن غور کنی. کتاب را به پایان برسان؛ و قبل از اینکه تو را از میل و اشتیاقت به تغییر، خسته و کِسِل کند، نکتهها را از آن بیرون بکش تا تفاوت را در زندگیات احساس کنی.
احتمالاً نیاز نداری که تا ابد سرت در این کتاب باشد (اگرچه ممکن است نیاز داشته باشی و این هم مشکلی نیست!)، پس هدفِ واقعی این است که هر زمان که گرفتار بودی؛ و یا به بازسازی نیاز داشتی، از این ایدهها بهعنوانِ سکوی پَرتاب استفاده کنی.
همان موقع به عمقِ کتاب شیرجه بزن، از زلالِ کلماتش بنوش و آن «تویی» را که دنیا هنوز ندیده از بند رها کن!
شروع کن و لذّت بِبَر.